راستش خیلی وقته که می خوام آپ کنم ولی نمی دونم چرا غضه هام با تنهاییم عجین شده و نمی ذارن بنویسم.....

دلم می خواد خیلی چیزا بگم.

اونقدر زیاد که بتونم درداتو فراموش کنم.

خیلی دلم می خواد حرف بزنم، خیلی زیاد.

می خوام یکی بیادو بهم بگه که چرا تو باهام اینکارو کردی. یکی که اونقدر قدرت داشته باشه مثه همون قدرت من که آرومت می کردم تا آرومم کنه.

آخه بی کسی سخته، اینکه ندونی واسه چی کسی که عمرتو به پاش ریختی یه دفه تنهات بزاره.

آخه....

خیلی چیزا می خوام بگم ولی...

خب عزیزمی نمیشه بدتو بگم.

آخه خیلی دوست داشتم.

خب حالا برو عیبی نداره.

آخ، یادش بخیر بی کسیمو تنهایمو چی جوری گذروندم.

خدا همیشه پشت و پناهت باشه.

تو رو جونه ستاره هامون تو عزیزتر از چشامی هر جا هستی خوب و خوش باش تا ابد بغضه صدامی


موضوعات مرتبط: قلب شکسته

یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |
دل ما رفته مهمانی ، به یک دریای طوفانی

باید پا رون نزد بادا
 
باید دل رو به دریا داد

دل ما رفته مهمانی ، به یک دریای طوفانی

باید پا رون نزد بادا
 
باید دل رو به دریا داد

کس اومد که حرف عشقو با ما زد

دل ترسوی ما هم دل به دریا زد

چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست

یه عمری راه و در قدرت ما نیست

دل ما رفته مهمانی به یک دریای طوفانی

باید پا رون نزد بادا
 
باید دل رو به دریا داد

به امیدی که این دریا فقط شاه ماهی داره

به عشق که نمی بینی شباشو بی ستاره

به امیدی که ساحل داره این دریا

به امیدی که آروم می شه تا فردا

دل ما رفته مهمانی به یک دریای طوفانی

باید پا رون نزد بادا

باید دل رو به دریا داد

باید باور کنید چاره ای نیست

خونه فرمانروا، دل کاره ای نیست

برو با اون  برهر جا اون دلش خواست

به هر جا بدون ساحل همون جاست

دل ما رفته مهمانی به یک دریای طوفانی

باید پا رون نزد بادا

باید دل رو به دریا داد

 

به امید روزای آفتابی

                           صبر می کنم


موضوعات مرتبط: قلب شکسته

پنجشنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |
درامتداد حادثه خسته به بن بست رسیدم

بذار جونم برات بگه  که چی دیم، چی ندیدم

این قصه و ترانه نیست

کابوس کودکانه  نیست

رنگو ریای آدما حقیقته ، افسانه نیست

پوشالی وجودشون

حقیقت دروغشون

حتی خدا گول می خوره از ظاهر سجودشون

واژه عشقو عاطفه نقش توقصه ها شده

شکستن دل رفیق دفع قضا بلا شده

دفع قضا بلا شده

دروغ دیگه یه عادته

برادری حکایته

افتاده رو لگد زدن، اینم یه جور شهامته، اینم یه جور شهامته

نه دیگه زنها ظریفن

نه تو مردامون غروره

نه دیگه دلی صبوره

تو شبای بی ستاره

حالا اینجا ته بن بست

همه چیز رنگه سرابه

حرف عاشقانه گفتن توی دفتر وکتابه

واژه عشق وعاطفه نقش تو قصه ها شده

شکستن دل رفیق دفع قضا بلا شده

دفع قضا بلا شده

دروغ دیگه یه عادته

برادری حکایته

افتاده رو لگد زدن، اینم یه جور شهامته، اینم یه جور شهامته

نه دیگه زنها ظریفن

نه تو مردامون غروره

نه دیگه دلی صبوره

تو شبای بی ستاره

حالا اینجا ته بن بست

همه چیز رنگه سرابه

حرف عاشقانه گفتن توی دفتر وکتابه

واژه عشق وعاطفه نقش تو قصه ها شده

شکستن دل رفیق دفع قضا بلا شده



شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |
زمستون ،  تن عریون باغچه چون بیابون

درختا ، با پاهای برهنه زیر بارون

نمی دونی تو که عاشق نبودی

چه سخته مرگ گل برای گلدون

گل وگلدون چه شبها

نشستن به بهانه

واسه هم قصه گفتن عاشقانه

چه تلخه چه تخله

باید تنها بمونه قلب گلدون

مثل من که بی تو نشستم زیر بارون زمستون

نشستم زیر بارون زمستون

زمستون برای تو قشنگه پشت شیشه

بهاره ،  زمستونو
 
برای تو همیشه

تو مثل من زمستونی نداری که باشه لحظه چشم انتظاری

گلدون خالی ندیدی

نشستی زیر بارون

گلهای گاغذی داری تو گلدون

تو عاشق نبودی، ببینی تلخ روزای جدایی

چه سخته چه سخته

می شینم بی تو با چشمای گریون

می شینم بی تو با چشمای گریون
 



شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |
به تو گفتم قبل رفتن اگر نباشی یک روز میمیرم از پا میوفتم به تو گفتم خودمو می کشم پر می زنم رو آسمونها بگو گفتم یا نگفتم بگو گفتم یا نگفتم به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات چشاتم تنهام گذاشتن حالا من موندمو اشکو بغضو آه و عکس پاره توو من بگو گفتم یا نگفتم بگو گفتم یا نگفتم مگه بهت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره حالا یادگار من بعد سفر کردن تو طناب داره دیگه جون نداره دستام آخر قصه رسیده عطر تو مثل نفس بود واسه این نقس بریده به تو گفتم قبل رفتنت اگه نباشی یه روز میمیرم از پا میوفتم به تو گفتم خودمو می کشمو پر می زنم تو آسمونا بگو گفتم یا نگفتم بگو گفتم یا نگفتم به تو گفتم زنده ام با نفس خیال چشمات چشاتم تنهام گذاشتن حالا من موندمو اشکو بغضو آه و عکس پاره توو من بگو گفتم یا نگفتم بگو گفتم یا نگفتم مگه بهت نگفته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره حالا یادگار من بعد سفر کردن تو طناب داره دیگه جون نداره دستام آخر قصه رسیده عطر تو مثل نفس بود واسه این نقس بریده مگه بهت نگغته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره حالا یادگار من بعد سفر کردن تو طناب داره دیگه جون نداره دستام آخر قصه رسیده عطر تو مثل نفس بود واسه این نقس بریده مگه بهت نگغته بودم بی تو روزگار من تیره و تاره حالا یادگار من بعد سفر کردن تو طناب داره دیگه جون نداره دستام آخر قصه رسیده عطر تو مثل نفس بود واسه این نقس بریده
موضوعات مرتبط: قلب شکسته

شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |
همسفر تنها نرو
بذار تا باهم بریم
سرنوشتمون یکیست
هردومون مسافریم
تازه از راه رسیدم
هنوزم خسته راه
همسفر تنها نرو بذار تا منم بیام
سخته دل کندن از این شهرو دلبستگیام
موندنم خون جدا باهمه خستگیام
جون به لبهام رسیده
تا به کی در به دری
درد غربت رو تنم
که بازم باید بریم
بذار تا خستگی از این تن خسته بره
سخت دلبستگیم
شهر دلبسته بره

اگه دل داری بیا
من می شم سنگ صبور
گوش به قصه هات میدم
شهر غربت راه دور
همسفر تنها نرو
بذار تا باهم بریم
سرنوشتمون یکیست
هردومون مسافریم
تازه از راه رسیدم
هنوزم خسته راه
همسفر تنها نرو بذار تا منم بیام
سخته دل کندن از این شهرو دلبستگیام
موندنم خون جدا باهمه خستگیام
جون به لبهام رسیده
تا به کی در به دری
درد غربت رو تنم
که بازم باید بریم
بذار تا خستگی از این تن خسته بره
سخت دلبستگیم
شهر دلبسته بره

آخه دلت می یاد تنها بری؟
پس من چی؟
می دونم خیلی بهت بد کردم
خیلی



شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که درآن هیچکی نیست که دربیشه عشق ...
قهرمانان را پیدا می کند
همچنان خواهم راند
همچنان خواهم راند
دور باید شد
دور ...

جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |
خداحافظ ... !! از اينجاكه پر از غمه خسته شدم مي خوام برم قلبمو كه دادم به تو ديگه بايد پس گيرم مونده نرگس خداحافظ
ديگه ميرم ‚ اگه يه روز درداي دنيا بريزه تو قلب من ستاره ها خاموش بشن تو آسمون شب من ‚ من ميميرم ديگه ميرم
خداحافظ ديگه رفتم
پايان ثانيه منم
هرجايي كه ساعت ببينم عقربه هاشو مي شكنم
حتي نشد واسه يه بار من بدياتو خوب كنم
خورشيدو كشتم تا ديگه خودم بجات طلوع كنم
دل مي سوزه ازم نخواه بيشترازاين اسير اين قفس باشم
هيچي نمونده ازدلم ‚ خاكستر روآتيشم
دير بريزه دل مي سوزه
خسته شدم ‚ دلم گرفته اين روزا غم خونه كرده تو صدام
بارون غصه  اينگاري مي باره تو ترانه هام
عاشق بودم‚ خسته شدم
خسته شدم ‚ ديگه مي رم ‚ گريه نكن
دل بيا بريم از عشق ديگه نگيم ‚ درد عشقي كه كشيديم جز خدا به كسي نگيم
دل بيا بريم از عشق ديگه نگيم
درد عشقي كه كشيديم جز خدا به كسي نگيم

پنجشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۶ | | ( م ح م د ) |